۱. تقویت روحیهی حقگرایی (بیدار کردن فطرت الهی): انسان فطرتا حقگراست و لذا قرآن کریم پذیرش دین را لازمهی حقگرایی میداند: «حقگرایانه به دین رو آور که مقتضای فطرت الهی است که خداوند مردم را بر آن آفریده و در آفرینش خدا هیچ تغییری راه ندارد» (روم، ۳۰). این فطرت حقگرایانهای که در انسان وجود دارد، گاهی نیازمند به فعلیت رساندن است، مانند فطرت انسان در دورهی کودکی و نوجوانی و احیانا جوانی؛ گاهی نیازمند احیاء مجدد. دومی در مورد انسانهایی صادق است که بر اثر برخی عوامل منفی مانند وسوسههای شیطانی فطرتشان زیر انبوهی از گناهان مدفون شده است. معلمان مکاتب با افرادی سروکار دارند که فطرتشان پاک است، منتهی به مرحلهی فعلیت نرسیده است. این افراد چون تا هنوز فطرتشان تحت تأثیر عوامل منفی قرار نگرفته یا کمتر قرار گرفته، برای پذیرش حق خیلی مستعدتر از افراد میانسال و بزرگسال هستند. معلمان میتوانند با بیدار کردن این فطرتهای پاک و مستعد و به فعلیت رساندن آنها ایمانآفرینی کنند. اینکه چگونه میشود فطرت این افراد را بیدار و به مرحله فعلیت رساند، به نظر میرسد بهترین روش آن است که خداوند در قرآن کریم به کار برده است. خداوند در قرآن برای تقویت روحیه حقگرایی و جلوگیری از تأثیر عوامل منفی، انسانها را از ماهیت روحیهی حقگرایی و چگونگی تأثیرپذیری آن از شرایط بیرونی آگاه کرده است. این آگاهی از یکسو، باعث میشود خود انسان در برابر عوامل منفی، اعم از درونی و بیرونی، موضعگیری کند و مانع تأثیر آنها شود. از سوی دیگر، باعث میشود انسان در ارزیابی اعمال و رفتار خود به این موضوع توجه بیشتری نماید. ۱ همچنین روش انبیاء به ویژه رفتار پیامبر بزرگوار اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) میتواند به معلمان دربیدار کردن فطرت کمک نماید، چون اینها مؤثرترین روششان برای هدایت، بیدار کردن و احیاء مجدد فطرتها بوده است. 2. تقویت قدرت تفکر و تشخیص حق از باطل: یکی از مشکلاتی که بر سر راه کار معلمان در امر تربیت دینی دانشآموزان وجود دارد این است که ممکن است، دانشآموزان در تعارض میان گفتههای معلم وآنچه که در محیط بیرون ازمدرسه به آنها القا میشود، گرفتار شود. در این وضعیت اگر دانشآموز قدرت تحلیل وتفکر داشته باشد، به راحتی میتواند مسأله را تجزیه و تحلیل کند و حق را از باطل براساس آموختههایش تشخیص دهد. اما اگر فاقد چنین قدرتی باشد، این امکان وجود دارد که تسلیم گفتههای دیگران شود. این دیگران میتوانند خانواده و بستگان او یا شبهه افکنان و مخالفان دین باشند و یا رسانههای صوتی و تصویری و مطبوعات. نمونهی این را در قرآن داریم: «روزی که چهرههایشان را در آتش زیرورو میکنند، میگویند: ای کاش از خدا و پیامبر پیروی کرده بودیم و میگویند: پروردگارا! بزرگان و سروران خویش را پیروی کردیم و گمراهمان کردند. پروردگارا! آنان را دوچندان عذاب ده و لعنتشان کن لعنت بزرگ» (احزاب، 66-68). «هرگاه به آنان گفته میشد از آنچه خداوند فرو فرستاده پیروی کنید، میگفتند: نه، از سنتهای پدرانمان پیروی میکنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان تعقل نمیکردند و بر هدایت نبودند (باز از آنها پیروی میکردند) » (بقره، 120). اگر این افراد قدرت تفکر و تشخیص حق از باطل داشتند، از بزرگانشان پیروی کورکورانه نمیکردند تا دچار بدبختی شوند. تحقیقات جدید نیز نشان داده یکی از عوامل مؤثر در همرنگی فرد با اکثریت علاقهی فرد به درست رفتار کردن است. ازآنجا که معمولا جمع و اکثریت آگاهیهای بیشتری دارند، افراد میکوشند خود را با جمع هماهنگ کنند؛ ازاینرو، هرچه میزان اعتماد فرد به درستی اطلاعات، نظریات و رفتارهای جمع بیشتر باشد، خود را بیشتر با آنها هماهنگ میکند و این هماهنگی تنها در سطح رفتار باقی نمیماند، بلکه به باورها نیز سرایت میکند. 2 این مطلب در مورد پیروی مردم از افراد و طبقات متنفذ جامعه نیز صادق است؛ از آنجا که این افراد در زمینههایی خاص از زندگی، موفقیت را در آغوش گرفته و مقام و موقعیت اقتصادی و اجتماعی ممتازی به دست آوردهاند، دیگران میپندارند همهی بینشها، نگرشها، باورها و رفتارهای آنان درست است؛ ازاینرو، میکوشند در تمام زمینهها از آنان پیروی کنند. 3 بنابراین، در اینگونه موارد قدرت تعقل و تفکراست که به کمک افراد میآید و گرنه احتمال لغزش خیلی بالا میرود. شاید به همین دلیل است که قرآن مردم را دعوت به تعقل و تدبر و تفکرمیکند (بقره، ۴۴، ۷۳، ۷۶، ۲۴۲؛ آل عمران، ۶۵، ۱۱۸؛ و ...). 3. مقبولیت و اعتبار معلم: معلم سعی کند با رفتار درست و مطابق گفتار، اعتبار خود را نزد دانشآموزان بالا ببرد. اگر دانشآموز معلم را به عنوان یک شخصیت معتبر و مورد احترام بپذیرد، سعی میکند که گفتههای او را خوب گوش بدهد و بپذیرد و در رفتار وکردار خود عملی کند و حتی رفتار معلم را الگوی رفتار خویش قرار دهد. بدیهی است که عکس این مطلب نتیجهی عکس خواهد داد. بهترین راه کسب اعتبار برای معلم، همان راهی است که معلمان بزرگی مانند پیامبران الهی و پیشوایان دین از آن استفاده میکردند، یعنی عمل به گفتههای خود یا پیروی از اصل کردار مطابق گفتار. از امام علی(ع) روایت شده: «کسی که خود را درجایگاه راهنما و معلم دیگران قرار میدهد، باید پیش از تعلیم دیگران به تعلیم خود بپردازد و در مقام تربیت دیگران، پیش از تربیت به زبان به تربیت با عمل همت گمارد. 4 4. محبوبیت معلم: یافتههای روانشناسان نشان میدهد که «هرچه مخاطبان نگاه مثبتتری به گوینده داشته باشند، ارتباط را مثبتتر ارزیابی میکنند و احتمال بیشتری دارد که نگرش خود را مطابق نظرگوینده تغییردهند».5 همچنین روانشناسان در تبیین رابطهی میان محبوبیت و تأثیرگذاری میگویند: «ازآنجا که انسانها تلاش میکنند شناختهایشان با احساساتشان هماهنگ باشد، نگرش خود را به احتمال زیاد برحسب نگرشهای کسانی که دوست دارند، تغییرمیدهند».6 معلم میتواند با دینداری، گشادهرویی وخوشرویی، خلق نیکو، تواضع و احترام به دانشآموزان، زهد و بیرغبتی به دنیا و آراستگی و زیبایی ظاهری محبوبیت خود را نزد دانشآموزان افزایش دهد. معلم نباید هیچ وقت دانشآموز را مورد تحقیر و توهین قرار دهد، زیرا هر انسانی تمایل ذاتی به کسب احترام و ارزش و قبول از طرف دیگران دارد. تحقیر کودک از سوی معلم ممکن است کودک را فراری بدهد و نفرتی در دل او نسبت به معلم ایجاد کند به گونهای که گفتار و کردار معلم برای او قابل قبول نباشد. خداوند به پیامبر دستور میدهد که با مردم مهربانانه برخورد کن تا از تو فراری نشوند. «به سبب رحمت خداست که تو با آنها اینچنین خوشخوی و مهربان هستی. اگر تندخو و سختدل میبودی از گرد تو پراکنده میشدند. پس بر آنها ببخشای و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با ایشان مشورت کن و چون قصد کاری کنی بر خدای توکل کن، که خدا توکل کنندگان را دوست دارد» (آل عمران، ۱۵۹). معلم باید حتی الامکان از تنبیه و برخورد تند و خشونتآمیز با دانشآموز اجتناب ورزد، زیرا روانشناسی جدید بر این عقیده است که نوجوان در رشد و تکامل اجتماعی خود، از چگونگی ارتباط و علاقهاش نسبت به معلمان و میزان نفرت یا محبت خود به آنها متأثر میشود. این ارتباطها به اشکال و رنگهای گوناگون در میآیند که اساسشان به شخصیت معلم، میزان ایمانش به شغل خود، مقدار فهمش نسبت به مرحله نوجوانی و طرق رعایت و حل مشکلات آن بستگی دارد. چنانکه معلم مسلطی که با امر و نهی، تهدید و تعقیب و آزار و شکنجه بر کلاس حکم میکند دانشآموزان را از خود دور میکند، میان خود و آنها جدایی میاندازد و در نتیجه، به هیچ وجه مورد محبت آنان واقع نمیشود. بر عکس، معلم دادگستری که همواره با دانشآموزان خود همکار و دوست صمیمی است و هنگام استمداد از او، هرگز به سرزنش آنان نمیپردازد، محبت و اعتماد آنها را به خود جلب میکند. 7 محبوبیت معلم دو کارکرد مهم دارد: نخست آنکه به معلم امکان میدهد در لایههای درونی شخصیت دانشآموزان نفوذ کند، و دوم آنکه تأثیرگذاری تربیتی معلم را آسان مینماید. تحقیقاتی که در مورد میزان علاقهی دانشآموزان به درس دینی انجام شده 8 نشان میدهد که میزان علاقهی دانشآموزان به دبیر دینی رابطهی مستقیم و مثبتی با میزان علاقه آنان به این درس دارد. 9 5. انتخاب شیوهی مناسب دربیان آموزههای دینی: معلم باید سعی کند آموزههای دینی را ساده، رسا و جذاب برای دانشآموزان بیان کند به گونهای که اولا آنها بفهمند که معلم چه میگوید و ثانیا از شنیدن آن احساس خستگی نکنند. اگر معلم مثلا در خداشناسی تنها به بیان دلایل فلسفی اثبات وجود خدا و صفاتی مانند توحید و قدرت خدا بپردازد، یقینا خسته کننده خواهد بود و دانشآموزان شاید برای گرفتن نمره، این دلایل را در حافظهی ذهنشان بسپارند ولی این سپردهها هیچ وقت تبدیل به ایمان و اعتقاد قلبی نمیشود، چون از روی میل و رغبت و شوق کسب نشدهاند. معلم باید استدلالهای فلسفی را در قالب مثالهای ساده و همهکسفهم طوری بیان کند که متعلم همانجا نه تنها کاملا تفهیم شود، بلکه پایههای اعتقادیاش نسبت به آن موضوع نیز شکل بگیرد. همچنین معلم باید از مطرح کردن مباحث پیچیده و دور از فهم دانشآموز اجتناب ورزد. در این مورد نیز مطالعه سیرهی انبیاء و معصومان میتواند برای معلمان راهگشا باشد. ۶. پاسخ مناسب به پرسشها و شبههها: گاهی برای دانشآموزان پرسشها و شبهههایی مطرح میشوند و یا کسانی دیگر در ذهن آنان شبهه ایجاد میکنند، معلم باید اولا این فضا را ایجاد کند که دانشآموزان به راحتی بتوانند سئوالاتشان را مطرح کنند و ثانیا پاسخ مناسب بدهد. پاسخ مناسب از دوحال خارج نیست: یا معلم جواب آن پرسش را میداند، در این صورت باید با متانت و بردباری پاسخ دهد؛ یا نمیداند که در این صورت باید این شهامت را داشته باشد که صراحتا بگوید نمیدانم و سعی میکنم با مطالعه یا پرسیدن از دیگران بیابم و برای شما بیان کنم.