بچه ها سعی می کردند بسیاری از نکته ها را با بازی و شوخی به یکدیگر بیاموزند و مقاومت خود را در برابر گرفتاری و اسارت بالا ببرند. یک رسمی که در بین بچه های دسته حیدر کرار از گردان ابوذر وجود داشت ،رسم ران کوبی بود. به شکلی که تعدادی از بچه ها دور هم جمع می شدند و یکی از بچه ها را بدون این که خودش متوجه باشد نشان می کردند و به ناگاه پتویی روی سر او می انداختند و ده ـدوازده نفری با هم به ران او می کوبیدند. شخص هم باید در برابر ضربات مشت مقاومت می کرد و هم تلاش می نمود خودش را از آن وضعیت نجات دهد. این دسته اعتقاد داشتند این بازی نیروها را مقاوم می کند و اگر روزی اسیر دشمن گردند از توان بالایی برخوردارند و می توانند بسیاری از شکنجه ها را تحمل کنند. بنابراین این بازی هم سرگرمی آن روز بچه ها بود و هم تاثیر زیادی در تحمل درد و فشار،در صورت اسیر شدن برای آنها داشت. علاوه بر این در صورتی که نافرمانی یا شیطنتی از یکی سر می زد با این روش او را تنبیه می کردن. وقتی در منطقه سد(دز) مشغول آموزش غواصی بودیم،یک کامیون هندوانه آوردند. قرار بود بین تمام نیروهای آن منطقه تقسیم شود. ظهر بود و هوا هم بسیار گرم. راننده گفت:دو ساعتی استراحت می کنیم بعد هندونه ها رو تقسیم می کنیم همه پذیرفتند و برای استراحت رفتند.اما مسعود آذرگون با چند تن از بچه ها سراغ هندوانه ها می رود تا چند تایی را تک بزند.کار خود را می کند ولی آخرین هندوانه از دست آذرگون می افتد و راننده متوجه می شود. دنبال آن ها می دود.آذرگون سریع وارد چادر می شود و هندوانه های سالم را آهسته زیر پتوی فرمانده که بی خبر از همه چیز استراحت می کرده مخفی می کند. راننده به دنبال بچه ها وارد چادر می شود و صدا می زند:فرمانده این دسته کجاست؟ فرمانده از خواب می پرد. تا پتو را کنار می زند هندوانه ها دیده می شود. راننده هم زود قضاوت می کند و می گوید:فرمانده ای که تو باشی تکلیف دسته ات پیداست!! بعد از آن که قضیه مشخص می شود فرمانده ،آذرگون را توبیخ می کند به این صورت که بچه ها او را نشان می کنند و عملیات ران کوبی را روی ران او انجام میدهند منبع:کتاب گردان ابوذر نوشته ی مسعود فرشیدنیا
ران کوبی